هفته 29
سلام به دختر ماهم. به فرنیا کوچولوی خودم. امیدوارم حسابی خوب و پرانرژی باشی مامی دخترم امروز رفتیم ازمایش بدیم و از دیشب تا ساعت 12 امروز ظهر هیچی نخورده بودیم. اصلا محیط آزمایشگاه و دوست ندارم! همینطور بیمارستان. با خودم می گفتم کاش می شد تو یه باغ پر از گل های خوشبو به دنیا میومدی و مجبور نبودی با اولین تنفس ها بوی الکل و وارد شش های نازنینت کنی. گاهی اونقدر فانتزی فکر می کنم که نگو! دیروز دکتر بودیم شرایط هردومون خوب بود و یه خبر خووووووووب. اینکه تا هفته ی دیگه ایشالا مامانی و آقا جون وسایل سیسمونی رو میارن. هوراااااااا نمی دونی چقدر کنجکاوم. که به دنیا بیای ببینم چه شکلیه دخترم. به بابا می گم دخترمون کچله! میگه نه ...